روياهايت را بکش از جامه دانت بيرون، بايست همينجا که من ايستادهام، پشت همين پنجره، کفشهايت را جفت کن کنار کفشهايم، زل بزن به همين شکوفههاي گيلاس، دست بينداز دور سايهام، پا به پايم خيال بباف، يک رج من، يک رج تو...
سلام
چقدر پر احساس و صميمي
چقدر لطيف و نازک خيالانه
حسوديم مي شود به کفش هايي که کنار کفش هايت جفت خواهد شد
شاد باشي دوست من