• وبلاگ : اين سطرها که پر ميشوند لحظات ناب عمر من اند
  • يادداشت : 11. نيستي که بريزمت روي عميق ترين زخمم
  • نظرات : 30 خصوصي ، 23 عمومي

    • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    + گوياي خاموش 
    دو بار خوندم اصول شکسته نفسي!
    چشمام خيليم سالمه پير هم خودتي :))
    پاسخ

    يه لحظه شک کردم که خودم ننوشته باشم اصول شکسته نفسي!البته اولش که خوندم گفتم خب چيه مگه؟!!!!نفهميدم نوشتي اصول شکسته نفسي. الان براي بار دوم نکاتي که تو همين که کتاب اورده شده بهم ثابت شد. اين که ما وقتي ميخونيم حرف به حرف و کلمه به کلمه نميخونيم.اينو قبلا با يه عکس خيلي جالب بهم ثابت شده بود. احتمالا ديدينش.
    + گوياي خاموش 
    * از بين اون همه رنگ، دلم مداد سفيد رو مي خواد.. کي مي گه به درد نمي‌خوره اين مداد سفيد؟ :(
    از «رنگ» خسته‌م.. دلم بي‌رنگي مي‌خواد :((
    نمي‌فهمن، هيچ کدومشون نمي‌فهمن... :"(


    * کوري رو هشت نه سال پيش خوندم و مععععععرکه ست اين کتاب...
    يادم نيس کدوم ترجمه ش بود و نصف شبي حال ندارم برم تا اون اتاق ببينم کدومه :دي
    اما مي دونم يه ترجمه خيلي خوبش بود. يه اسم مبهمي از مترجمش هم يادمه اما خيلي مبهمه، حالا بعد ميام ميگم ايشالا.

    * اي واي چرا؟ :(
    حالشون چه‌طوره؟ :(
    براي هردوشون دعا مي‌کنم..
    خب چه مشکلي برا بابابزرگ پيش اومده؟ :(
    پاسخ

    بازم صب شد و من دلم مداد رنگي خواست!منم خيلي تعريفشو شنيدم . فعلا از ديشب صفحه اولشم!من ترجمه اسدالله امرايي رو دارمبابابزرگ ريه ش عفونت کرده و آب آورده
    + 2066 

    سلام


    متنت که گنگه . نظراتتم که همش خصوصيه.

    يه چيزي هم براي ما بيسواداي غريبه بذار. حوصلمون سر رفت :->



    پاسخ

    بي سواداي غريبه؟؟تو چشماي من نگاه کن يه بار ديگه اينو بنويس. منو باش کلي از تو طرفداري ميکنم همه جا.
    + سيدعليرضا جعفري 
    سلام
    خوبين؟
    شما هم مثل من مدت زيادي نبوديد. نمي پرسم چرا ولي اميدوارم اگر مشکلي بوده باشه، به خوبي رفع شده باشه.
    ممنون از اينکه به وبلاگم سر زدين.
    پاسخ

    تشکر از لطفتون
    + گوياي خاموش 
    روزمرگي هات رو هم بنويس.
    توي پست قبل هم گفتم، بنويس که بيشتر از حالت باخبر باشيم.


    ------
    نمي دوني چه طوفاني توي وجودمه به خاطر...
    :(
    پاسخ

    نوشتم.
    + گوياي خاموش 
    هي دارم به نقطه ويرگول ها فکر مي کنم...

    مي دوني؟
    عميق ترين زخم مي دوني چيه؟
    اين که عزيزت باورت نداشته باشه...
    تنهايي غريبي داره وقتي با تمام وجود و نه از ظاهر دست و پا بزني که باور بشي...
    شديداً احساس تنهايي مي کنم...

    پاسخ

    ازون عميق تر هم هست.وقتي حس کني حتي لباس تنت باهات غريبس.
    + باني 
    متن خوشگل و جمع جوريه
    پر از نشــونه هاي مبهـــم
    ســـاده و روان
    و
    قابـل هضم که
    که حس دلتنگي رو به ادم منتقــل ميده ...





    پاسخ

    سپاس
    + پياله 
    سلام
    خفن گنگ بودااا! ولي خودمونيم، حالا حس گنگ نوشتن رو درک کردين؟ پس ديگه ازين به بعد نگين چرا همش گنگ مينويسم!
    ...
    راستي! من باب متن قبل! خب شما که لطفيدين نوشتين، نميشد اون "دردناک ترين شعر زيبا" رو هم مينوشتين؟! خب اينجوري که نميشه که!! که!!!
    ...
    و يه چي ديگه! يه پيري يه بار بم گفت "سفت و سخت بگيري نمي چرخه هااا!"... تعجب کردم! پرسيدم چي؟... نگفت! برگشت و رفت!
    حالا ميفهمم... بذارين بچرخه!
    ...
    ياحق
    پاسخ

    خب من جوري نوشتم که خودم بفهمم. خب نميشد بنويسم . يعني نيمخواستم بنويسم.چه جمله قشنگي گفته. ايول.
     <      1   2