سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پنج‌شنبه که می‌شود، ساعتت که رسیدنم را تیک تاک می‌کند، چهارخانه‌ی آبی و جین مشکیت را تنت می‌کنی و هشتصد متر تمام سلانه سلانه راه می‌روی توی قلبم.  راه می‌روی و نمی‌دانی که نقش بر آب می‌کند تمام تلاش بودن‌ت را، نقطه ویرگول‌های نقش بسته روی خیابان، کنار آل استارهای یک سال و نیمه‌ام...

 

آل استارهای یک سال و نیمه ام

 

                                                 بیست و هفتم مهر ماه 1391

                                  تلخ

 

سوال فنی: الان تو قسمت توضیحات عکس خودمه؟ یا عکس همون دختر عینکیه؟شما چی میبینید؟

 

+ عنوان: نیستی که بریزمت روی عمیق‌ترین زخمم/ نیستی که نمیرم/ نیستی.../ ازین همه زخم‌های خالی نه/ ازین همه که نیستی/ مُردم...  ( کامران رسول زاده )

++ بیست و هفت مهرماه نوشتمش، چند دقیقه بیشتر طول نکشید، اومد،نوشتم! خواستم امروز ویرایشش کنم،تکمیلش کنم،بهترش کنم، دیدم دوست دارم همینجور بمونه. گنگ بودنش بهرحال همینطور باقی میموند.


+++
پیش‌نهاد می‌شود:"فکر کنم باران دیشب مرا شسته، امروز «تو» ام." مجموعه شعر کامران رسول زاده، یکی از اون هدیه هایی که اگر سرم بره هم از خودم جداش نمیکنم. بی نهایت زیبا و خوندنی. انتشارات مروارید. 4600 تومان.

++++ عکس، همون آل استارهاست.

+++++ دوست نداشتم عکس خودم رو بذارم، ولی دیدم به "گل بیگم" خیلی میاد این عکسم.بنابراین شمایی که اونجوری نگاه میکنی،نگاه نکن!

 

 

5شنبه/ سوم اسفند.

* از صبح دلم یه مداد رنگی شونصد تا رنگه میخواد. هیچ وقتم استفادش نکنم.بذارم همونجور تیز و خوشگل کنار هم باشن. شونصد تا رنگه هم باشه حتما. 40-50 تایی. که از هررنگی چندین درجه داره.عروسکم میخواد شدیدا. مدت هاست عروسک نخریدم.

* امروز بالاخره "انگار گفته بودی لیلی " سپیده شاملو رو تموم کردم!!!! فکر کنم از تابستون دستم بود!!!! جالب نبود. تنبلیم به کنار، داستانش کشش نداشت که بخواد وادارم کنه به خوندن. جالبه که چاپ سیزدهمش هم هست. نشر مرکز. برنده جایزه بنیاد گلشیری برای بهترین رمان اول هم بوده (1379). شاید مشکل از منه و کتاب خوبیه من نمیفهمم. البته نه که خیلی بد باشه ها.نه! اونقدری که بخوام توصیش کنم نیست.

* میخوام از امروز " کوری " اثر ژوزه ساراماگو رو شروع کنم. البته وقتایی که تو خونه هستم. اگه خواستید بخرید حتما همون ترجمه ای رو بگیرید که من دارم. من به چشم خویشتن دیدم که چقدر بهتر از بقیه ترجمه هاش بود. حالا تموم شد اومدم برا معرفی میگم دقیق کدومه. سپاس از دوست که برام خریدش. بااااااید تا عید تمومش کنم. باید!

* تو خوابگاه هم کتاب اصول شکسته نویسی دستمه که فسقلی رو هنوز تموم نکردم. باید حتما حتما حتما تمومش کنم.اومدم باید بنویسم اینجا که تمومش کردم. یادتون باشه.

* بابابزرگ بیمارستان بستریه. دعا کنید براش.و برامون. مادربزرگ هم حالش اگه یه روز خوب باشه قطعا فرداش خراب شده.الانم شدیدا حالش خوب نیست.




+ چهارشنبه 91/12/2 4:26 عصر | اشاره